متن آهنگ چون مرغکی
از این جهان تنها خدا داده مرا رنجی جگرسوز
پس کی شود قلبم رها از جام این غمهای جان سوز
آخر چرا با درد و غم دل آشنا شد
دیوانه بود این دل چرا دیوانه تر شد
چون مرغکی بی بال و پر تنهای تنها
در سینه ی سرد فراموشی رها شد
آخر دلم، پژمرده شد افسرده شد
چون شاخه ای افتاده در دامان آتش
در شعله ی سوزنده ی غم ها فنا شد
دیوانه بود این دل چرا دیوانه تر شد؟
Mehrpouya еще тексты
Оценка текста
Статистика страницы на pesni.guru ▼
Просмотров сегодня: 1